جدول جو
جدول جو

معنی عقب نشستن - جستجوی لغت در جدول جو

عقب نشستن
(خِ کَ دَ)
به پس رفتن. به قهقرا رفتن. بازگشتن
لغت نامه دهخدا
عقب نشستن
فرود و ردیدن وا پس نشستن
تصویری از عقب نشستن
تصویر عقب نشستن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(خَ / خِ مَ/ مِ بِ صَ زَ دَ)
حال قی به کسی دست دادن. و غالباً به معنی مجازی برای نشان دادن نفرت و انزجار استعمال شود. (از فرهنگ لغات عامیانه). و رجوع به عق و عق زدن و عق شدن و عق گرفتن شود
لغت نامه دهخدا
(غُ بَ کَ دَ)
کنایه از اعتبار پیدا کردن، و لهذا در ضبطوربط و بندوبست ملک مستعمل می شود چنانکه می گویند نقش فلانی خوب نشست، مراد آن می باشد که اعتبار و دولت به هم رسانید و اگر گویند نقش بد نشست اراده آن بود که ذلت و خواری کشید. (آنندراج) :
باشد به لبت نشان دندان
نقشی که به مدعا نشیند.
کلیم (از آنندراج).
نقش امید بوسه به وجه حسن نشست
تا شد نهفته در خط شب گون عقیق تو.
صائب (از آنندراج).
- نقش بد نشستن، نقشی که به مراد ننشیند. (غیاث اللغات)
لغت نامه دهخدا
(مَ حَ)
ساکن شدن تب. (از آنندراج) :
از وصل لبت شوق دل از پا ننشیند
این تب بمداوای مسیحاننشیند.
محسن تأثیر (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از شب نشستن
تصویر شب نشستن
شب نشینی کردن
فرهنگ لغت هوشیار